جدول جو
جدول جو

معنی پک و پوزه - جستجوی لغت در جدول جو

پک و پوزه
(پَ کُ زَ / زِ)
رجوع به پک و پوز شود
لغت نامه دهخدا
پک و پوزه
ریخت شکل هیات ظاهری و جنات (زشت) : بد پک و پوز، دهان و اطراف آن: پک و پوزش را خرد کرد. یا بی پک و پوز. سست و ضعیف در سخن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دک و پوز
تصویر دک و پوز
ظاهر شخص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پک و پوز
تصویر پک و پوز
پوز، ریخت و شکل کسی، ظاهر شخص
فرهنگ فارسی عمید
(پَ کُ)
پک و پوزه، از اتباع. بصورت تحقیر، در تداول عوام، شکل. ریخت. هیأت ظاهری. صورت ظاهر کسی اعم از بدن و لباس: پک و پوزش را ببین. بدپک و پوز، بطور اخص، دهان و اطراف آن: پک و پوزش را خرد کرد.
- بی پک و پوز، سست و ضعیف در سخن
لغت نامه دهخدا
ریخت شکل هیات ظاهری و جنات (زشت) : بد پک و پوز، دهان و اطراف آن: پک و پوزش را خرد کرد. یا بی پک و پوز. سست و ضعیف در سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک و پوز
تصویر دک و پوز
سر وپوز دک و دهن: (دک و پوزش را ببین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پک وپوز
تصویر پک وپوز
پیرامون دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پک و پوز
تصویر پک و پوز
((پَ کُ پُ))
ریخت، شکل، هیأت ظاهری، وجنات (زشت)، بد پک وپوز، دهان و اطراف آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دک و پوز
تصویر دک و پوز
((دَ کُ پُ))
سر و پوز، دک و دهان
فرهنگ فارسی معین